درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
good girl






پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 11:57 ::  نويسنده : tina



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 11:56 ::  نويسنده : tina



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 11:55 ::  نويسنده : tina



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 11:54 ::  نويسنده : tina



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 11:53 ::  نويسنده : tina



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 11:50 ::  نويسنده : tina

جریان عبورکننده ای که در مسیر های رودخانه مانند مشاهده می کنید خطای دید شماست و هیچ چیزی عبور نمی کند!



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 11:44 ::  نويسنده : tina

هنگام گیرکردن در دستشویی چه می کنید؟! شهروند نوجوان: گریه و زاری راه می اندازد ومادرش را صدا می زند!

شهروند دهه 70 (مذکر): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از جیب شلوار قرمزرنگش درمی آورد و آهنگ «نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن ...» را گوش می دهد!

شهروند دهه 70 (مونث): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از کیف رنگی رنگی اش درمی آورد و اپلیکیشن تبدیل موبایل به آینه را فعال می کند. سپس با کمک آینه مشغول زیباسازی صورت خود می شود!

شهروند دهه 60 (مذکر):
در فکر این است که آیا پدرش برای تنبیه، در را از پشت قفل کرده است؟! آیا نامزدش که نیم ساعت دیگر سر چهار راه انقلاب با هم قرار داشتند، رابطه اش را با او به هم می زند؟ آیا گشت ارشاد نامزدش را دستگیر می کند؟! آیا مادرش در مورد بویِ بدِ لباس هایش فکر بدی می کند؟! آیا در این لحظه دارند از او فیلم می گیرند تا علیه اش در دادگاه استفاده کنند؟ آیا زنده خواهد ماند؟! آیا ... در حالی که همینطور به فکرهایش ادامه می دهد، با نگرانی از جیب شلوار جین آبی رنگش، یک سکه در می آورد و با آن به درِ دستشویی می زند!

شهروند دهه 60 (مونث): در فکر این است که آیا پسرهای هم دانشگاهی اش با او شوخی کرده و در را از پشت قفل کرده اند؟ اگر خواستگارش این موضوع را بفهمد؟! اگر تا شب اینجا بماند و درِ خوابگاه بسته شود؟! اگر به خانواده اش در شهرستان اطلاع بدهند؟! اگر پدرش دیگر اجازه ادامه تحصیل به او ندهد؟! اگر او را مجبور کنند تا با پسرِ مش قاسم ازدواج کند؟! اگر از پسر مش قاسم بچه دار شود؟! اگر مجبور باشد تمام عمرش را خانه داری کند؟! اگر ... در حالی که برای سرنوشت شوم خودش گریه می کند از داخل کوله لپ تاپش یک آینه درمی آورد و ریمل های ریخته شده روی صورتش را پاک می کند!

شهروند دهه 50 (مذکر):
یاد جوانی های خود می افتد که چقدر پر زور بود و می توانست در دستشویی را از جا بکند! از جیب شلوار پارچه ای خاکستری رنگش، یک ماژیک درمی آورد و روی در دستشویی یادگاری و شعر می نویسد!

شهروند دهه 50 (مونث): به خودش تلقین می کند که برای رسیدن به آرمان های برابری حقوق زنان با مردان، باید این شرایط سخت را تحمل کند. در همین حال سعی می کند تصویر خودش را در کاشیِ سفید دستشویی ببیند و جوش سه روز مانده روی صورتش را منهدم کند!

شهروند زندانی:
سعی می کند با یک قاشق چایخوری دیوار دستشویی را خراب کند تا بتوان از مسیر فاضلاب فرار کند!



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 11:42 ::  نويسنده : tina

کارهایی که خانم ها عمرا یاد نمی گیرند:

- چیزی در مورد ماشین فهمیدن، البته به جز رنگش ...
- درک مضمون اصلی یک فیلم هنری
- 24 ساعت رو بدون فرستادن sms زندگی کردن...
- بلند کردن چیزی
- پرتاب کردن
- پارک کردن
- خواندن نقشه
- دزدی از بانک
- آرام و ساکت جایی نشستن
- پول شام رو حساب کردن
- مشاجره کردن بدون داد کشیدن
- مؤاخذه شدن بدون گریه کردن
- رد شدن ساده از جلوی مغازه کفش فروشی
- نظر ندادن در مورد لباس یک غریبه
- دنده ماشین را با انگشت عوض کردن
- راه انداختن درست یک ویدئو
- تماشای یک فیلم جنگی
- انتخاب سریع یک فیلم
- ندیدن فیلم هندی
- غیبت نکردن
- صحبت نکردن وقتی که باید ساکت باشن
- درک کردن شوهر وقتی اعصابش خورده
- گریه کردن بدون آبریزش بینی
- غذا پختن بدون تماشای تلویزیون
- تماشای اخبار و خوندن روزنامه
- نق نزدن
- لگد زدن
- از سن بیست و پنج سالگی رد شدن
- خواستگاری رفتن
- از همه مهمتر موارد بالا رو قبول کردن




پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 11:41 ::  نويسنده : tina

سلامتی خانم هایی که می خوان پارک دوبل کنن، دست و پاشون رو گم می کنن، بدون اینکه بخوان بوق می زنن، دستشون می خوره به برف پاک کن، اشتباهی میزنن تو 4 به جا دنده عقب آخر سر هم خاموش می کنن!
 



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 11:41 ::  نويسنده : tina